محصولات ویژه

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
عاشقانه هایم را از پوست شفاف تو می گیرم
خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم. دکتر علی شریعتی
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 10
کل بازدید : 91915
کل یادداشتها ها : 151
خبر مایه


بنر رایگان - اeder.blogfa.com - طراحی رایگان گرافیک

 

< 1 2 3

عشق
آتش هم هست
اما آتشی سرد
با وجود این باید در این آتش
سوخت،زیرا این آتش تطهیر کننده
این آتش فقط برای تطهیر کردن می سوزاند
و نا خالصی ست که می سوزد و طلای خالص باقی
می ماند.عشق شکل رنج آفرین است ،عشق خرابت می کند تا
دوباره آبادت کند دانه باید شکسته شود;وگرنه درخت چگونه می تواند
متولد شود رود باید به انتها برسد ;وگرنه چگونه میتواند به دریا
شود؟بنابراین راحت باش ودر عشق بمیر;وگرنه،چگونه
میتوانی خویشتن خویش را بیابی؟غرور در سیمای
سنگ ها خود را نشان می دهد عشق اما
تسلیم است وخود را درسیمای
گل ها پدیدار
می شود

 

کسب درآمد اینترنتی


  

عـاصی شدم ، بریـده ام از اینهمه عـذاب

از گـریـه هـای هـرشبـه ام روی رختـخواب

ده سال مـی شود کـه بـرایـم غـریبـه ای

ده سال مـی شود کـه خـرابـم...فقـط خـراب

شایـد تـو هـم شبیـه دلـم درد می کشی

شاید تـو هـم همیشـه خـودت را زدی بـه خـواب

از مـن چـه دیـده ای کـه رهـایـم نمی کنـی؟

جـز بیقـراری و غـم و انـدوه و اعتصـاب؟

جــز فکـرهـای منفـی و تصمیـم هـای بـد

جـز قـرصهـای صـورتـی ضـد اضطـراب؟

اصـلا تـو بـهترین بشـری!!مـن بـدم بـدم!

بگـذار تـا فرو بـروم تــــوی منــجلاب

کسب درآمد اینترنتی


  
گاهی وقتها فکر می کردم که همیشه پایان، آدم را به سمت یک آغاز می کشونه  ...
اما وقتی دلم شکست، وقتی صدای شکستن دلم رو شنیدم و تا چشم گشودم دیدم، که کوه غرورم پر شده از شکسته های آیینه آینده روشن
وقتی دیدم چطور پا روی دلم گذاشتی،
از اوجِ غرور به قعرِ دلتنگی سقوط کردم
وقتی که بوی خاک خیس و سرمای لطیف،
که از درز پنجره سکوتم، گونه دلم رو
نوازش می داد و دل سنگی احساسم با اولین بارش غربت شکست ...
باور کردم که همیشه یک پایان انسان را سمت آغازی دیگر نمی کشونه 
گاهی باید پایان رو آموخت اما بی آغازی دیگر ...
گاهی باید در پایان زندگی کرد و از پشت پنجره پایان به خاطرات گذشته نگریست
گاهی باید پشت حصارِ حسرت در خاطرات ... زمانی که دستهای دلمان را گره کورِ عشق زدیم ...
و با تیغ وداع گسلاندیم،
غرق شویم
 
باید پشت پرچین تنهایی نشست و غبار دل را با اشک شست ...

و باور کرد ... پایان را، بی آغازی دیگر
کسب درآمد اینترنتی

  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ